بصیرت
 
قالب وبلاگ
آرشيو شبهات رایج در افواه


محب شهدای گمنام شیراز


[ سه شنبه 30 فروردين 1390 ] [ 9:15 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

پاسخ به شبهه هدیه فرح به آيت الله العظمی خويي
همین قدر بدانید که حضرت آیت الله فرموده بودند، کسانی که این تهمت را به من زده اند، در آن دنیا در پیشگاه عدل الهی خواهند دید، چه بر سرشان می آید و چه عذابی در انتظارشان است.

 


صدای شیعه: اخبار و شايعاتي وجود دارد که مرحوم آيت الله العظمي خويي، مرجع عاليقدر جهان تشيع در ديدار با فرح پهلوي از وي هديه اي دريافت کرده بود. اما با هدف يافتن و دانستن حقيقت اين مسأله، به سراغ آيت الله العظمي سيد «صادق روحاني»، از شاگردان ارشد آن بزرگوار رفتيم و درباره درستی و نادرستی آن پرسیدیم.



متن اين پرسش و پاسخ به شرح زیر است:

پرسش: آیت الله العظمی روحانی، لطفا با توجه به رابطه نزدیک شما با آیت الله العظمی خویی بفرمایید، چرا ايشان در دیدار با فرح از وی هدیه دریافت کرد؟

پاسخ: بسمه جلت اسمائه،
همین قدر بدانید که حضرت آیت الله فرموده بودند، کسانی که این تهمت را به من زده اند، در آن دنیا در پیشگاه عدل الهی خواهند دید، چه بر سرشان می آید و چه عذابی در انتظارشان است. ایشان در همان ایام پخش این شایعات برای من نامه نوشته و مرقوم فرموده بودند که فرح اینجا آمد و من رفتار ظالمانه شاه را به عنوان اعتراض با او مطرح کردم و او هم با ناراحتی و خیلی زود از منزل خارج شد.

لازم است، اشاره کنم که حتی پس از درگذشت آقای آیت الله حکیم، محمدرضا پهلوی شخصی را خدمت آیت الله خویی فرستاده و گفته بود، اگر حاضرید پاسخ رسمی بدهید. شاه پیام تسلیت را خطاب به شما می نویسد که ایشان فرموده بودند: خیر، جواب نخواهم داد؛ یعنی ایشان تا این حد هم به پهلوی اعتنا نداشتند.

حتی در موردی آیت الله العظمی خویی برای درمان و معالجه به خارج رفته بودند که رئیس جمهور وقت سوریه برایشان پیام داد که به دمشق تشریف بیاورید و استقبال عظیمی از شما انجام خواهد شد که شاه به محض آگاهی، با مذاکرات گسترده سیاسی از این کار جلوگیری کرده بود.


محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 14:45 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

علل بيمارى و شهادت حضرت زهرا (س)

با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرايط جسمى و وضعيت روحى‏اش پس از آن رويدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امير مؤمنان، سرانجام خبر بيمارى بانوى بانوان در مدينه منتشر گرديد و همگان از شرايط آن حضرت آگاه شدند. لازم به يادآورى است كه فاطمه عليهاالسلام از بيمارى سختى شكايت نداشت كه غيرقابل مداوا برسد، بلكه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پيكرش را آب مى‏كرد، امواج دردها و مصيبتها و رنجهايى بود كه هر روز بر آن افزوده مى‏شد و اين فشارها بود كه بر رنج و بيمارى برخاسته از صدمات وارده در يورش به خانه‏اش، كمك مى‏كرد تا بانوى سرفراز گيتى را به بستر شهادت بكشاند.

در كنار اينها فشار سوگ پدر و گريه بسيار بر آن حضرت نيز از عواملى بود كه باعث شدت بيمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشيد جهان‏افروز وجود او مى‏شد و بايد ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانه‏ى برخى از مسلمان‏نماها و نيز تحول ارتجاعى در سيستم سياسى و دگرگونى كارها و تغيير اوضاع و شرايط به سود ارتجاع و جاهليت را نيز از عواملى برشمرد كه فشار دردها و رنجها را هر لحظه بيشتر مى‏ساخت و خورشيد وجود انديشمندترين و آزاده‏ترين بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پيش مى‏برد.

فاطمه در يورش دژخيمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى ميان در و ديوار فشرده شد كه علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمايه‏اش، جنين وى نيز سقط گرديد و تازيانه‏هاى بيدادى كه بر پيكر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏آلود ساخت و آثار عميقى در آن نازنين‏بدن برجاى نهاد. و نيز ضربات شديد ديگرى بر او وارد آمد كه جسم و جان و روح ملكوتى‏اش را به شدت آزرد.

آرى همه‏ ى اين امور و رويدادهاى دردناك دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بيمارى كشانده و از انجام كارهاى خويش بازداشتند.
حضرت امام حسن مجتبى عليه‏السلام در يك مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه‏اش را سقط كرد...» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها...) (1)

و حضرت امام صادق عليه‏السلام با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايند:
و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا. (2)

سبب شهادت فاطمه اين بود كه قنفذ (غلام خليفه دوم) با غلاف شمشير او را زده و بچه‏اش را كشت و مادرم از اين جهت به بستر بيمارى افتاد.
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.

اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

 

كيفيت شهادت حضرت زهرا (س)

1ـ به ام‏سلمه فرمود: برايم آبى آماده كن تا بدان غسل كنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل كرد و جامه پاكى پوشيد، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابيد و دست راستش را زير صورتش گذاشت.(3)

2- در روايت ديگرى آمده كه: حضرت به اسماء فرمود: آبى برايم آماده كن، بعد با آن غسل كرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جديدم را به من بده، آنها را پوشيده و فرمود: بقيه حنوط پدرم را از فلان جا برايم بياور و زير سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اينجا بيرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات كنم.
اسماء مى‏گويد: از اتفاق بيرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنيدم، آهسته به طورى كه مرا نبيند وارد شدم ديدم دست به سوى آسمان دراز كرده و مى‏گويد: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتياقى كه به ديدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گريه‏اش بر من و به حسين شهيد و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم كه پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى كه بر من دارند، از مى‏خواهم كه بر گناهكاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بيامرزى و به بهشت وارد كنى كه تو بزرگوارترين سؤال شوندگان و مهربان‏ترين مهربانانى. (4)

3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم كه بسيار خوب و اگر جوابى ندادم بدان كه من به سوى پدر خود، (يا پروردگارم) رفتم.

اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

پی نوشت ها

1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحارالانوار، ج 43، ص‏ص 197، ح 28- سفينة، ج 2، ص 339.
2ـ عوالم، ج 11، ص 504- بحار، ج 43، ص 170، ح 11.
3ـ بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» 77.
4ـ وفاه فاطمة الزهراء/ 78.


محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 13:4 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

حجاب نزد فاطمه زهرا (س)

چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»

روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »

رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کس نمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»

روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»

اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌ای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»

منابع:

 - بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.
 - بحار/92/43 اول صفحه
 - بحار/189/43
 - بحار1/81/43
 - بحار/54/43
 



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 13:1 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 12:54 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

بیانات حضرت آیت الله حسن زاده آملی درباره حضرت فاطمه زهرا صلوات

 

" و واجب میشود بر نبی عصمت برای اینکه ثقه بودن وی و غض از نبوت او حاصل میشود و برای وجوب تبعیت مردم از وی".



 حضرت علامه حسن زاده آملی دامة برکاته می فرمایند



" و حقیقت عصمت آن قوّه نوری ملکوتیه است "



 و حضرت فاطمه (س) بنت رسول الله (ص) با اینکه دارای سمت نبوّت تشریعی نبوده اند ، صاحب ملکه عصمت بوده است. و این منافاتی ندارد که انسانی را رتبت نبوّت تشریعی نباشد و او را ملکه عصمت بوده باشد که در بیان فوق نبوّت تشریعی و نبوّت انبائی خود بحث جدا میخواهد که مجال آن در اینجا نمی باشد . « عصمت » در لغت به معنی منع بوده و ملکه عصمت صاحب عصمت را از هرگونه امر ناپسند و ناروا حافظ و مانع و رادع است، حتی صاحب آن نیّت گناه هم نمیکند، غفلت و سهو و نسیان در او راه ندارد، همانطور که در سوره مبارکه اعلی آیه 7 خداوند تبارک و تعالی می فرماید: " سنقرئک فلا تنسی " صاحب عصمت از کودکی و آغاز زندگی همه اقوال و آثار و افعال و احوالش حکم حکیم است.



در تفسیر سوره مریم آیه 12 آمده است که وقتی کودکان به یحیی (ع) گفتند بیا با ما برای بازی فرمود ما برای بازی آفریده نشده ایم. حضرت علامه سپس به بیان امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه به عصمت عترت رسول اکرم (ص) تمسّک نموده اند. ایشان در نکته 748 کتاب هزار و یک نکته اشاره به این موضوع نموده اند که « نمی دانم در کجا دیده ام که فخر رازی در هر مساله ای از مبدا تا معاد تشکیک نموده است و اعتراض کرده است، که او را « امام المشککین » خوانده اند ولی با این حال در عصمت سیده نساءالعالمین، فاطمه(س) بنت رسول الله، تسلیم محض بوده است که آن جناب بلامدافع معصومه بوده است و در عصمت و طهارتش جای شک و تردید نیست»



ایشان در کتاب « شرح فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیه » حضرت صدیقه طاهره را به « بقیة النبوه » ستوده اند به این استدلال که در زیارت جامعه است : " االسلام علی الائمه الدعاة .. و بقیة الله و خیرته ..." . بدیهی است که بقیه هر چیز همان چیز است و اوصاف و آثار و خواص او را دارد و اهل بیت رسول اکرم (ص) را که بقیة الله و بقیة النبوه می گویند تعظیم و تجلیل از آنان بدین لحاظ است. باذن الله کار خدایی می کنند و مانند رسول او نشر حقایق و معارف قرآنی می نمایند و کار پیغمبری می کنند که آن بزرگواران بقیة الله و بقیة النبوة می باشند. فتبصّر ( کلّهم نور الواحد )



جناب فیض رضوان الله در تفسیر سوره هود " بقیة الله خیرٌ لّکم ان کنتم مومنین ..." می فرماید: «در کافی از قول امام محمد باقر نقل شده است: حضرت شعیب بالای کوه رفت و مشرف به اهل مدین شد در همین حال فردی دروازه مدین را بست و مانع از خروج مردم به سمت حضرت شعیب و بازار شد، سپس شعیب با صدای بلند فرمود: ای اهل مدینه ظالم من بقیة الله هستم و این آیه را فرمودند: انا بقیة الله خیرلکم ... و ما انا علیکم حفیظ . و در بین آنها پیر بزرگی بود که به اهل مدین گفت : ای قوم این دعوت شعیب پیامبر است و قسم به خدا اگر خارج نشوید از این شهر به سوی بازار عذاب از بالای سر شما و پایین شما به شما نازل خواهد شد و در اکمال آن از حضرت باقر آمده است که اولین کلامی که حضرت قائم (عج) هنگام خروج به آن نطق می فرماید همین آیه است سپس او میفرماید : انا بقیة الله و حجته و خلیفته و علیکم ، سپس مسلمانی به ایشان سلام نمیکند مگر اینکه بگوید : السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه "



 



حضرت علامه شعرانی( ره) در باره عصمت می فرماید:



 در عصمت پیامبران اختلاف کرده اند و بعضی گفته اند گناه بر پیامبران جایز نیست و … و امامیه گفته اند: از هر گناه کبیره و صغیره معصومند. چون اگر احتمال کذب در آنها داده شود‏ اطمینان بقول آنان نمی ماند و از سایر معاصی نیز معصومند زیرا که امّت را مأمور کردند به پیروی آنها در اقوال و افعال و اگر فعل آنها معصیت باشد پیروی از آنها جایز نیست یا گوئیم هم متابعت آنها واجب است، چون پیامبرند؛ هم مخالفت آنها واجب است چون گنهکارند.



دیگر آنکه اگر پیامبر گناه کند باید او را نهی کرد و عمل او را منکر شمرد با آنکه رد پیامبر و آزار و جائز نیست. چرا که: « گناهکار فاسق است و قول فاسق را به صریح قرآن نباید پذیرفت »
علمای ما نام صغیره و کبیره در دلیل نیاورده اند و میان آن فرق نگذاشته اند‏ چون مقصود نافرمانی خداست که وثق و اعتماد از اعمال پیامبر بر می خیزد و متابعت او حرام می شود و … .اما آن اعمال انبیاء که «ترک اولی » گویند متابعت آن برای ما جایز است.



اما فخر رازی از حشویه ( گروهی ساده لوح و خشکند‏ اندکی احمق گونه و اختصاص به مذاهب مختلفه اهل سنت نیز ندارند‏‏‏، بلکه در همه گروهها یافت می شوند و مبنای آنها بر قول هرگونه روایت است بدون ادلٌه و قرائن کذب، و ظواهر الفاظ را دلیل می گیرند بدون تفحص از ادله دیگر و قید و تخصیص ) نقل کرده که گفتند: « پیامبر قبل از نبوّت کافر بوده است و فخر گوید: این قوم بر خلاف همه مسلمانان گفتند: آیه قرآن ( و وجدک ضالا فهدی و ما کنت تری ما الکتاب و لا الایمان ) دلالت بر کفر دارد نعوذ بالله. بلکه منظور این است که ممکن بذات خود هیچ ندارد مگر به او بدهند و عدم ذاتی مقدم است بر وجود غیری مانند : ( انا انشأناهنٌ انشاء فجعلنهن ابکارا) که باکره بودن تاخر در خلقت ندارد.



فلهذا…عترت رسول الله (س) که فاطمه(س) هم از آنان می باشند، معصومند، همانطور که در حدیث شریف کساء که مورد تائید علمای عامه و خاصه می باشد آمده است که خداوند تعالی می فرماید این همه مخلوقات را خلق نکردم، مگر به خاطر ایشان ( پنج تن ال عبا(س) )



 و باز در آیه مبارکه تطهیر (که جای پاسخ گوئی به بعضی اشکالات که وارد آورده اند در اینجا نمی باشد) خداوند به وضوح اذعان می دارند که این خانواده را از هرگونه رجس و آلودگی را دور گردانیده و آنان را پاک پاک، خلق نموده است. در زیارت نامه حضرت فاطمه(س) آمده است : السلام علیک یا ممتحنه امتحنک الله الذی قبل ان یخلقک… اعنی خداوند قبل از خلقت نور شما، شما را امتحان نمود و از این امتحان سر بلند بیرون آمدید.



در پایاین این مطلب حدیثی از حضرت امیر (ع) نقل می نمایم:



چگونه حیران و سرگردانید و حال اینکه عترت پیغمبر شما که ازمه حق و اعلام دین و السنه صدق اند،و میان شمایند؟!!  پس ایشان را به نیکو ترین منازل قرآن فرود آورید و مانند شتران تشنه که به آبشخور وارد می شوند‏، به ایشان وارد شوید و از جناب رسول الله(ص) حدیثی بر اساس آیه شریفه مباهله و آیات دیگر داریم که دال بر عصمت حضرت علیا مخدره بی بی جان خانم فاطمه زهرا(س) است که مجال در این مختصر نمی باشد.



حال می خواهیم به این نکته بپردازیم که آیا با توجه به این مطلب آیا می توانیم در اذان و اقامه به عصمت و حجت خدا بر اهل بیت(س) بودن این بانوی دو عالم شهادت یاد کنیم یا خیر. در این بحث جدید ممکن است برخی دو اشکال وارد آورند. که به یک اشکال در این دهه و دیگری را در دهه بعد انشاءالله مورد بررسی قرار خواهیم داد.



اشکال اول :



بیان شهادت به عصمت حضرت زهرا (س) در اذان و اقامه بدعت در دین است. چرا که هنگام تنزل اذان توسط جبرئیل (علیه الرحمه) از سوی خداوند تبارک و تعالی  بر پیامبر اکرم (س) این ذکر مطرح نبوده‏ وانگهی اگر بنا باشد ما به جناب صدیقه طاهره (س) شهادت یاد کنیم، باید بعد از شهادت به حجت بودن امیر المونین (ع) به تمام یازده تن امام دیگر هم شهادت دهیم.



در جواب به قسمت اول سوال، بنده به طور خلاصه در این بحث به سخن  علامه حسن زاده آن عالم و عارف بزرگوار و صاحب کرامات در نکته 903 کتاب هزار و یک نکته ایشان اشاره می کنم.
همانطور که می دانیم شهادت به ولایت حضرت علی (ع) در اصل اذان و اقامه نازل شده به پیامبر اکرم (ص) نبوده ولی ما شیعیان به قصد تبرّک و رجاء در اذان اقرار می کنیم. علمای عامه طی نامه ای به استاد علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی (ره) نسبت به این امر (شهادت به ولایت حضرت علی (ع) در بین اذان و اقامه ) استفتاء نموده اند و ایشان طی نامه ای جواب آنان را این طور بیان نموده اند:



« اگر اقرار به ولایت علی (ع) می نمائیم و شهادتش را در اذان می گوئیم، از دو جهت خارج نیست: یکی آنکه به عنوان جزئی از فصول اذان نباشد و دیگر آنکه واجب در اذان نباشد. ما این شهادت را به نیت جزئی از اذان نمی گوئیم که باعث بدعت شود‏ بلکه این شهادت را به عنوان جزئی از ایمان در اذان می گوئیم‏. آن هم نه اینکه واجب است بلکه از این بابت که تبرّکا جایز است در اذان می آوریم. اهل تشیع با استناد به روایات فراوانی که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است و این روایات را نیز در یکی از صحاح سته از ام سلمه از جناب حضرت رسول اکرم (ص) نقل کرده اند، شهادت و اقرار به ولایت امیرالمؤمنین (ع) را جزئی از ایمان می دانیم.
فلذا ما آقایان اهل سنت را که در اذان و غیره به جناب پیامبر شهادت می دهند اما شهادت به ولایت علی (ع) را قبول ندارند به عنوان مسلمان می شناسیم ولی به عنوان مؤمن نمی شناسیم. چون به جزئی از ایمان که ولایت امیرالمؤمنین می باشد اقرار ننموده اند و مصداق (نؤمن ببعض و نکفر ببعض) می باشند.



توضیح اینکه در روایتی از رسول اکرم آمده است: « منافق هرگز علی (ع) را دوست ندارد و هر کس علی (ع) را دوست داشته باشد مؤمن است »‌از این توضیح چنان برداشت می شود ( ولایت علی (ع) جزئی از ایمان است). بنابراین شهادت به ولایت مولا علی (ع) را به عنوان جائز در اذان مطرح می کنیم، نه واجب که بدعت محسوب شود. »



 به نظر حقیر این گفتار بحث بدعت در دین با این ذکر زیبا و پر مسمی را در اذان و اقامه رد می گردد.
در جواب  به قسمت دوم سوال ،راجع به شهادت نسبت به یازده تن امامان بزرگوار نیز باید به عرض برسانم که همانطور که شاهد می باشید الحمدلله والمنه در اذان ما ذکر « اشهد ان علی و اولاده المعصومین حجج الله » مرسوم می باشد که این هم شهادت به حضرت امیرالمؤمنین و هم یازده فرزند عزیز ایشان در مقام امامت و ولایت می باشد.



و اما اشکال دوم :



 در اذان باید موالات رعایت شود و لیکن اگر شما اقرار به شهادت به امیر المومنین (ع) و شهادت به عصمت حضرت فاطمه زهرا(س) در اذان بنمائید آیا موالات را به هم نمی زنید؟



در جواب این سوال عرض می نمائیم: چون این ذکری که می گوئیم، یک قول حق و کلمه ای حق و مشروع است، موجب ابطال نمی باشد. چرا که حتی تمام فقهای چهار گانه اهل سنت هم، تکلّم به کلامی را که زیاد نباشد و مخل به موالات کلمه نباشد، در بین فصول اذان جایز می دانند. مگر احمد بن حنبل که تکلم به کلام غیر مشروع مثل کذب و دروغ و غیبت را در اذان جایز نمی داند و این موارد را مو جب ابطال می داند. اما سایر فقهای اهل سنت، همگی می گویند: در بین فصول اذان اگر کلمه حق و قول مشروعی گفته شود، مخل به موالات نیست. پس اگر بین شهادت و اقرار به رسالت حضرت رسول اکرم (ص) و « حی علی الصلوه » بخواهیم در یک جمله شهادت و اقرار به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد پاک ایشان بنمائیم موجب ابطال موالات اذان و اقامه نمی شود و همینطور است صلوات بر پیامبر و آل طاهرینش بعد از شهادت به ایشان.
آنچه که در مورد شهادت به حضرت وصی، امیر المؤمنین، علی (ع) در فصول اذان و اقامه عرضه شد، درباره شهادت به عصمت حضرت صدیقه طاهره(س) نیز صدق کرده و مورد تائید می باشد. یعنی اگر کسی بگوید: شهادت به بی بی فاطمه زهرا(س) بدعت در دین است و مورد ابطال موالات در اذان می گردد، می گوئیم : ما شهادت به عصمت فاطمه زهرا(س) را به عنوان جزئی از اذان نمی گوئیم تا بدعت شود و نیز وجوب شرعی هم نمی گوئیم. بلکه به عنوان جواز در اذان و به عنوان تبرک و حرصاً برای اظهار محبتمان به محضر شریف حضرت بی بی دو عالم می گوئیم. موالات اذان هم با این دو جمله به هم نمی خورد، چرا که کلام، کلام حق است و قول، قول مشروع. و علمای امامیه و علما و فقهای عامه تصریح کرده اند به این که قول مشروع بین فصول اذان اشکال ندارد. و ما هم از این باب که بخواهیم خودمان را در ایمان به اهل بیت (س) معرفی کنیم و حقیقت واقع را به اعلی صوت در مجامع عمومی (که به حق هم هست) عرضه بداریم، در اذان و اقامه مان به شهادت به عصمت حضرتش متبرک و مترنم می نمائیم و خود به شخصه با کمال افتخار اذعان می دارم که همیشه این ذکر با مسمی و با ارزش و متبرک را در اذان و اقامه ام گفته ام و آُثار معنوی و ظاهری آن را در نماز و زندگی ام به وضوح مشاهده کرده ام.
امام صادق علیه اسلام می فرمایند : «نحن حجه الله علی خلقه و جدتنا حجته علینا »‌  .... « ما حجت خداوند بر مخلوقات هستیم و جده ما ( حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ) حجت او بر ما »‌
پس بنابراین هیچ اشکالی ندارد که در فصول اذان و اقامه نماز به عصمت آن بانوی عالمین و سیده و سرور عالم امکان به این عبارت « اشهد ان فاطمه الزهراء بنت رسول الله عصمة الله الکبری و حجت الله علی الحجج » ‌و یا مشابه آن شهادت دهی .



امیدوارم این مختصر عرایضی که نسبت به بیان شهادت به حضرت صدیقه طاهره(س) بی بی جانمان در فصول اذان و اقامه تقدیم نمودم شبهه بدعت و احیانا انحرافات فکری و اعتقادی را دفع نموده باشد. و از خداوند متعال توفیق بیش از این را خواستارم.


 



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 12:52 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

چگونه برای نماز شب بیدار شویم

1) در طول روز مراقب چشم و زبانتان باشيد تا گناهي نكنيد. (تا توفيق اللهی از تو گرفته نشود).

 

مردي حضور حضرت علي (ع) مشرّف شد و عرض كرد:
«يا أميرَالْمُؤْمِنينَ، اِنّي قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاةُ بِاللَّيْلِ؟ قالَ: فَقال أميرُالمؤمنينَ (ع): أنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُك».
اي اميرالمؤمنين، چرا من از فيض نماز شب محروم مي‌شوم؟ آن حضرت (ع) فرمود: تو مردي هستي كه گناهانت تو را در بند و [زنجير] كشيده‌اند».

امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ الرَجُلَ يَذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَحْرُمُ صَلاة َاللَّيْلِ وَ اِنَّ الْعَمَلَ السَّيّيءَ اَسْرَعُ في صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِين فِي اللَّحْمِ».
كسي كه مرتكب گناهي شود از نماز شب محروم ميگردد و به درستي كه نفوذ اثر كار ناپسند در انجام دهنده آن از نفوذ چاقو در گوشت سريعتر است».

2) شبها غذای سبک و مختصري بخوريد.

حضرت امير المؤمنين علي (ع) فرمودند: «در سه چيز با سه چيز طمع مكن:

1- در بيداري شب با پرخوردن.

2- در نور صورت با خوابيدن در جميع شب.

3- در امان ماندن در دنيا با همنشيني با فاسقان و فاجران».

3) در طول روز، تقوا پيشه کنيم، از گناهان صغيره و کبيره پرهيز کنيم، تا توفيق بلند شدن براي نماز شب را بيابيم.

4) هنگام خوابيدن با وضو باشيم، از تلاوت قرآن، دعا و تسبيحات حضرت زهرا (س) و خواندن آية الكرسي و سوره توحيد غافل نشويم و از خدا و ائمه اطهار (ع) بخواهيم به ما توفيق بيدار شدن را بدهد.

5) سعي كنيد تمام كارهايتان را قبل از خواب انجام داده باشيد و زود بخوابيد. قبل از خواب حتماً با وضو باشيد. و در رختخواب خود، از خداوند مهربان بخواهيد كه توفيق بيدار شدن براي نماز شب را به شما عنايت كند.

6) سعي كند شب، مخصوصاً شبهاي تابستان كه كوتاه است، زودتر بخوابد و يا در روز كمي استراحت نمايد تا در شب بتواند راحتر براي نماز برخيزد. بهتر است رو به قبله بخوابيد و به صورت روي زمين نخوابيد.
امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ رَأَيْتُُمُوهُ نائِماً عَلي وَجْه فَانْبِهُوهُ».
كسي را كه ديديد به صورت روي زمين خوابيده، بيدارش كنيد.

  براي بيداري در وقت معين از شب:
براي اينكه بتوانيد از وقت معيني از شب از خواب بيدار شويد مي‌توانيد يكي از كارهاي زير را انجام دهيد:
1) مي‌توان با كوك دادن ساعت در وقت بخصوصي از شب بيدار شد.
2) براي اينكه بتوانيد بيدار شويد، آيات و احاديثي وجود دارد كه بايستيكه آنها را در رختخواب خود بخوانيد كه عبارتند از:


الف) روايات متعددي در فضيلت تلاوت آخرين آيه سوره كهف به هنگام رفتن به بستر خواب آمده است كه نوري از رختخواب تلاوت كننده تا مسجد الحرام و كعبه و بيت المعمور تا صبح پرتو افشاني مي‌كند و ملائكه براي او استغفار مي‌كنند؛ در حديث است كه «هر كسي بخواهد براي نماز شب برخيزد و بترسد از اين كه خواب بر او غالب شود آيه آخر سوره مباركه كف را سه مرتبه بخواند:
«قُل اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثلُكُم يُوحي اِلَيَّ اَنَّما اِلهُكُم اِلهٌ واحِدٌ فَمَن كانَ يَرجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَليَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشرِك بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً».

ب) جهت بيدار شدن براى نماز شب از حضرت صادق (ع) منقول است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) فرمود اين آيه را در رختخواب خود بخوانيد: «اَللّهُمَّ لاتُؤْمِنّى مَكْرَكَ» (خدايا مرا ايمن از مكر خود مفرما).

ج) حضرت امام صادق (ع) فرمود: هرگاه خواستي در وقت معيني از شب برخيزي اين آيه را بخوان:
«وَ اَللّهُمَ لاتُؤمِني مَكرَكَ وَ لا تُنسِني ذِكرَكَ وَلاتَجعَلني مَعَ الغافِلينَ اَقُوُ ساعَةَ كَذا و كَذا».

(هرگاه و ذكرت را فراموشم منما و قرارم مده از بى‌خبران، بپا خيزم در فلان، فلان ساعت).

و به جاي كذا و كذا ساعت بيدار شدن را بگويد. ملكي را خدا موكل گرداند كه او را بيدار نمايد.
چنين گفت حقّ تعالى موكّل فرمايد به او ملكى كه او را بيدار كند در آن ساعت

د) عارف بزرگوار مرحوم سيد جزايري (ره) فرمودند: هر كس كه جهت انجام كاري پسنديده بخواهد كه خوابيدن او در شب كمتر شود، هنگامي كه به بستر ميرود از ابتداي آيه 54 تا انتهاي آيه 56 سوره اعراف را (با نيت پاك و توجه به حضرت دوست و توجه به معني 3 آيه) بخواند و از خداوند متعال بخواهد خواب او كمتر شود مطلوب او حاصل شود و حتي بر قيام عبادت شب نيز قادر گردد.
دوستان چون اين عمل آسان است اميدوارم چندين شب مداومت كنيد تا اثر عجيب آنرا مشاهده كنيد. مثل اعمال مجربي كه تا به حال گفتيم اين عمل نيز تجربه شده است.

  بعد از بيداري از خواب:
بعد از اينكه از خواب بيدار شديد، سُستي و خواب آلودگي و كِسلي شديدي را در تمام وجود بدن خود احساس مي‌كنيد. بهتر است كه براي رفع خواب آلودگي و كسلي كارهاي زير را انجام دهيد:
1) بهتر است كه يك دوش آب بگيريد (آب سرد خيلي بهتر است و باعث سرحال آمدن شما مي‌شود). و بعد از آن يك غسل هم انجام دهيد.
2) و يا اينكه مختصري چاي و يا يك خوراكي‌اي كه داريد بخوريد مثلاً مقداري انگور يا يك ميوه ديگري.
3) در فضاي باز خانه برويد و چند تنفس عميق بگشيد و هوا را در رياهايتان جمع كنيد و بعد از 15 ثانيه كه نگاه داشتيد، هواي بازدهم را از دهانتان خارج كنيد. اين كار باعث سرحال آمدن شما و رفع خواب آلودگي و كِسلي در آن وقت از شب است.
4) پس از بيدار شدن از خواب حتماً مسواک بزنيد.
امام صادق (ع) فرمود: وقتي براي نماز شب بلند شدي مسواک بزنيد و سپس وضو بگيريد و خود را به عطريات معطر کنيد که پيامبر (ص) فرمود: دو رکعت نمازي که شخص متعطر مي‌خواند افضل است از هفتاد رکعت نماز که غير متعطر بجاي مي‌آورد.

  دعاء هنگام بيدار شدن در شب
و نيز آن حضرت فرمود: هرگاه يكى از شما برخواست در شب از خواب بگويد:

«سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ النَّبِييّنَ وَ اِلهِ الْمُرْسَلينَ وَ رَبِّ الْمُسْتَضْعَفينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ».
(منزه است خدا پروردگار پيمبران و معبود رسولان و پروردگار ناتوان شمردگان ستايش خدايى را).

«الَّذى يُحْيىِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ».
(پس بدرستى كه چون اين را گفت كه زنده كند مردگان را و او بر هر چيز توانا است).

  راه رسيدن به نماز شب
خواندن نماز شب و يا انجام دادن فريضه‌هاي ديگر ديني، در بعضي از ما انسانهاي سُست ايمان بَسا سنگين و مشكل است.

اما طبق رواياتي كه غالباً توصيه به انجام فرايض ديني مستحبي و يا واجبات شده است، بهتر است كه اينگونه امور به صورت تدريجى و زمان بندي شده دقيق انجام شود. تا بدن عادت به اينگونه فرايض كند. بسيارى از عزيزان مؤمني هستند كه دوست دارند نماز شب بخوانند، ولى موفق نمى‌شوند از خواب دِل چسب شبانگاه خود برخيزند.

برنامه‌اي كه مي‌توان براي خواندن نماز شب به صورت تدريجي به شما پيشنهاد داد اين است:
بدين ترتيب كه انسان از همان ابتدا بنا را بر اين نگذارد كه يازده ركعت را با سيصد بار «العفو» گفتن و دعا كردن براى چهل مؤمن و اذكار و دعاهاى مفصلِ تشهد و قنوت و سجده را كه وارد شده بخواند.

چنين نمازِ با آداب و تفصيلى براى روزهاى نخست سنگين است و زمان و فرصت زيادى مى‌خواهد تا آمادگى حاصل شود. بهتر است در ابتداى كار، شب‌ها كه به خواب مى‌رود تصميمش بر اين باشد كه نيمه شب برخيزد و وضو بگيرد و فقط دو ركعت نماز بدون سوره (فقط با حمد) بخواند. شايان توجه است كه سوره در نماز شب شرط صحّت نيست. قنوت را با ذكرى مختصر به جاى آورد؛ مثلاً بگويد: «اللّهم اغفرلى» يا فقط يك صلوات بفرستد و حتى مى‌تواند آن را ترك كند. چنين نماز مختصرى براى روزهاى اول بسيار مناسبتر است.

در مراحل بعدى اگر ديد حال بيشترى دارد اين دو ركعت را به چهار ركعت افزايش مى‌دهد و مدتى اين گونه نماز شب بخواند تا به سحرخيزى و شب زنده‌دارى عادت كند. اين شيوه نماز شب خواندن از نظر تمرينى اشكالى ندارد و مسأله آن در جواهر الكلام نيز آمده است.

افرادى كه به شب خيزى عادت ندارند و تازه مى‌خواهند به آن روى آورند اگر اين شيوه را به كار گيرند، موفقيّتشان به مراتب بيشتر خواهد بود. در حقيقت با اين تمهيد به جاى آن كه شيطان انسان را اغوا كند و از فضيلت راز و نياز شبانه با خدا باز دارد، ما او را فريب داده‌ايم و او را از عملى كردن مقصودش باز داشته‌ايم.

چنين تدبيرى زمينه را براى استفاده از خاصيت «عادت پذيرى» در امور خير فراهم مى‌كند. ديگر امور نيك مانند درس خواندن، درس دادن، مطالعه، كتاب نوشتن و نيز كارهاى بد عادت بردار است و اگر انسان خاصيت عادت پذيرى را در جهت صحيح به كار برد، ميزان موفقيتش به مراتب بيشتر خواهد شد.



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 10:15 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

v  چگونه برای نماز صبح بیدار شویم؟

سؤال:  چه کار کنیم که قبل از نماز صبح و یا صبح زود بیدار شویم و خواب نمانیم؟

جواب:  برای سحرخیزی راههای مختلفی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:

×   وضو گرفتن در موقع خواب اگرچه بهتر است انسان همیشه با وضو باشد همانطوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«کسی که در حال وضو بمیرد پاداش شهید را دارد.»

«وسایل: ج 1, ص 269 و به روایات بحث وضوء مراجعه شود.»

×   در شب سعی کند با شکم پر نخوابد و لازمه این کار این است که کمتر بخورد و به محض خوردن نخوابد زیرا شکم پر مورد بغض و نفرت حق تعالی است. و انسان را از او دور و به شیطان نزدیک می کند. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:

«ما من شیی ء ابغض الی الله عزوجل من بطن مملوء»

هیچ چیزی مبغوض تر از شکم پر نزد خداوند سبحان نیست.«کافی: ج 6, ص 270»

×   در وقت خواب ذکر خداوند بزرگ را بگوید. مثل تلاوت سوره توحید, حمد, آیة الکرسی, چهارقل, آیه آخر سوره کهف و تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها و ذکرهای دیگر که در کتاب شریف مفاتیح الجنان و ... می باشد.

×   سعی کند شب, مخصوصا مثل شبهای تابستان که کوتاه است زودتر بخوابد و یا در روز کمی استراحت نماید تا در شب بتواند راحت تر برای نماز برخیزد.

×   بهتر است رو به قبله بخوابد و به صورت روی زمین نخوابد چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:

«من رایتموه نائما علی وجه فانبهوه»کسی را که دیدی به صورت روی زمین خوابیده بیدارش کنید. «من لایحضره الفقیه: ج1, ص 318»

×   سعی کند گناه و معصیت نکند زیرا گناه کردن و با افراد گناهکار نشست و برخاست نمودن انسان را از امر خیر از جمله نماز شب محروم می سازد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

«ان الله من نام عامة لیله کان ذلک دلیلا علی انه عمل فی نهاره ذنبا عظیما فعاقبه الله فطرده عن بابه و عن مرافقه العابدین الذین هم احبائه.»

کسی که تمام شب را بخوابد و برای (نماز شب برنخیزد) علتش آن است که در روز گناه بزرگی مرتکب شده و خداوند بزرگ به خاطر آن گناه او را عقاب می کند و عقابش به این است که او را (بوسیله محروم کردن از فیض نماز شب) از درگاهش دور میکند. و همچنین از دوست شدن با انسانهای عابد که از دوستان حق تعالی می باشند محروم می سازد. «ارشاد القلوب: باب 22, ص 117»

مردی حضور حضرت علی علیه السلام مشرف شد و گفت:

«یا امیرالمومنین انی قد حرمت الصلاة باللیل؟»

«فقال امیرالمومنین علیه السلام: انت رجل قد قیدتک ذنوبک.»

ای امیرالمومنین چرا من از فیض نماز شب محروم می شوم؟ آن حضرت علیه السام فرمود: تو مردی هستی که گناهانت تو را در بند و (زنجیر) کشیده اند.«علل الشرایع: ج 2, ص 61, باب 83»

امام صادق علیه السلام فرمود:

« ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاة اللیل و ان العمل السیی اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم.»

کسی که گناه را مرتکب شود از نماز شب محروم می شود و بدرستیکه عمل بد و گناه اثرش سریع تر در گناه از چاقوی در گوشت می باشد. «میزان الحکمة : ج 5, ص 422»

×   بهتر است روی معانی و آثار و فوائد نماز مطالعه و تفکر کند و به قلبش بفهماند که اصل, نماز و امور معنوی است و امور دنیوی اگرچه از نعمتهای خداوند کریم است ولی او این نعم را به بشر مخصوصا مومنان داده تا با استفاده معمولی به سوی او تقرب جویند.

×   ضمن اینکه موارد ذکر شده موثر است ولی از همه اینها بالاتر آن است که انسان واقعا عاشق نماز باشد و آن را از ته دل دوست بدارد بطوریکه قبل از اذان منتظر ارتباط با معشوق حقیقی باشد و به محض شنیدن اذان دیگر طاقت و حوصله هیچ کاری دا نداشته باشد. چنین شخصی وقتی می خوابد با مراعات نکات قبل قطعا هر ساعت و هر دقیقه ای از شب اراده کند فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.

همانگونه که بعضی افراد به شوق رفتن مسافرت چندید بار در شب بیدار می شوند تا ساعت حرکت فرارسد و بعضی از افراد بارها دیده شده که برای گرفتن جنسی قبل از اذان صبح در صف هستند. آیا بیدار شدن این افراد جزء علاقه و محبت به سفر و امور دنیوی چیز دیگری هست؟

کسی که محبت خداوند یگانه را در دل داشته باشد و بداند نماز چه اثر و فایده ای دارد و از مناجات با او لذت ببرد مگر می شود بیدار نشود و در نماز سستی کند!

امام صادق علیه السلام فرمود:

هیچ بنده ای نیست که آیه آخر سوره مبارکه کهف را در وقت خواب (با دقت و تدبر) بخواند, مگر اینکه هر لحظه ای که اراده کرد فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.

«من لایحضره الفقیه: ج1 , ص 298- اصول کافی: ج4, ص 422, کتاب فضل القرآن»



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 10:2 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]

تنبلی و وسوسه ی شیطان برای نماز شب
رسول خدا (ص) فرمود: «اِسْتَعينُوا بِطَعامِ السَّحُرِ عَلي صِيامِ النَّهارِ وِ بِالْقَيْلُولَةِ عَلي قِيامِ اللَّيْلِ، وَ ما نامَ اللَّيْلَ كُلَّهُ اَحَدٌ اِلاّ بالَ الشَّيْطانُ في اُذُنَيْهِ وَ جاءَ يَوْمَ الْقِيامَة ِمُفْلِساً وَ ما مِنْ اَحَدٍ اِلاّ وَ لَهُ مَلَكٌ يُوقِظُهُ مِنْ نَوْمِهِ كُلَّ لَيْلَهٍ مَرَّتَيْنِ يَقُولُ يا عَبْدَاللهِ! اُقْعُدْ مُتََذَكِّراً رَبَّكَ، فَفِي الثّالِثَهِ اِنْ لَمْ يَنْتَبِه يَبُولُ الشَّيْطانُ في اُذُنِهِ».
با غذا خوردن در سحر براي روزه گرفتن نيرو بگيريد و با خواب قيلوله (در روز) براي نماز شب ياري بجوييد؛ هيچ كس تمام شب را نمي‌خوابد (و براي نماز شب بر نمي‌خيزد) مگر اينكه شيطان او را وسوسه كرده است و كسي كه در شب براي نماز برنخيزد، روز قيامت، فقير محشور مي‌شود و هيچ كسي نيست مگر اينكه فرشته‌اي دارد كه در هر شب‌، دو بار او را بيدار مي‌كند و مي‌گويد: اي بنده خدا! براي نماز و ياد پروردگارت برخيز، و اگر در دفعه سوم بيدار نشود، شيطان در گوشش بول مي‌كند شيطان او را فريب مي‌دهد و از فيض بزرگ و ثواب نماز محروم مي‌سازد).

در مفاتيح الجنان آمده است كه: ابن ابى جمهور از رسول خدا (ص) نقل كرده كه آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود كه هرگاه كسى خوابيده شيطان بر پشت سر او سه گره مى‌زند، و بر هر گره‌اى گويد عليك ليل طويل فارقد يعنى شب دراز است بخواب، پس هرگاه بيدار شد و ذكر خدا نمود يك گره باز شود و اگر وضوء گرفت گره ديگر گشوده شود و اگر نماز خواند گره ديگر باز شود آنگاه داخل صبح شود با نشاط و پاكيزه نفس وگرنه در حالى صبح مى‌كند كه خبيث النفس است و با كسالت است و اين روايت در كتابهاى اهل سنت نيز ذكر شده است.

روايت دوم: قطب راوندى روايت كرده كه: حضرت عيسى (ع) مادر خود حضرت مريم (ع) را پس از مردنش صدا زد و گفت: مادر با من تكلم كن، آيا مى‌خواهى بدنيا برگردى؟ مادرش گفت: بلى دوست دارم به دنيا برگردم براى نمازگزاران در شبهاى بسيار سرد و روزه گرفتن در روزهاى بسيار گرم، اى پسر جان اين راه بيمناك است.




محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 9:58 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
لطفا اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید به این ایمیل مراجعه کنید:

 

alireza_dehghani_69@yahoo.com



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 9:31 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
با سلام خدمت دوستان عزیز،بنده تمام تلاشم براین است که دراین وب سایت براساس اصول ومنطق صحبت کنم نه براساس احساسات.امید است که قدمی درراستای نزدیک شدن به او که هرچه داریم از اوست نسبت به شما عزیزان برداشته باشم.(الخلق عیال الله)

 

 



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 9:29 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
آرشيو کلامی (اعتقادی)


محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 27 فروردين 1390 ] [ 9:25 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
سیاسی ش: چگونه (به ویژه در محیط دانشجویی)، کسی را که ولایت فقیه را قبول ندارد روشن و راهنمایی کنیم؟

6 فروردين 1390-

«ایکس - شبهه»: قبل از هر پاسخی به چند نکته‌ی بسیار مهم باید توجه نمود. اول در هر آموزش، تبلیغ و پاسخی، در نظر گرفتن شرایط مخاطب شرط اول است که به آن «مخاطب شناسی» نیز گفته می‌شود. چرا که افراد همه در یک سطح از بینش، دانش و گرایشات نیستند که یک درک و اخذشان از یک مطلب، برابر و مطابق هم باشد.

دوم آن که باید فهمید که دلیل مخالفت با یک مطلب یا موضوع یا مبحث یا یک جریان فکری چیست؟ گاهی ممکن است مخاطب هیچ دلیل خاصی نداشته باشد و فقط یا یک نگاه سطحی و در نظر گرفتن میل‌ها و سلایق خودش حرفی زده یا موضعی می‌گیرد. گاهی ممکن است دلیلی هم داشته باشد.

پس از توجه به دو نکته‌ی فوق، دقت شود که مبحث ولایت فقیه، هم یک مبحث اعتقادی است و هم یک مبحث سیاسی. پس اگر مخاطب از زیرساخت‌های اعتقادی برخوردار باشد، نحوه‌ی گفتگو با او متفاوت می‌شود و اگر نداشته باشد، سخن از «ولایت فقیه» به عنوان یک ضرورت دینی با او بی‌مورد است، چرا که او در اصل دین پذیری دچار اشکال است. لذا باید با او فقط از جنبه‌ی سیاسی سخن گفت.

الف – از دیدگاه اعتقادی: دقت شود که مسلمان و نه فقط در احکام شخصی، بلکه در احکام سیاسی، قضا، اقتصادی ... و آن چه که مربوط به اداره‌ی جامعه می‌شود نیز باید تابع احکام الهی باشد. در «دین» جایی برای «منم» وجود ندارد و کسی از خودش احکام و مقررات نمی‌سازد، بلکه احکام الهی را تبعیت می‌کند. لذا «فقه» ولایت پیدا می‌کند. پس، در حکومت اسلامی، «ولایت فقه» ضرورتی اجتناب ناپذیر است. حال که باید «فقه» در همه‌ی عرصه‌های شخصی و اجتماعی و حکومتی ولایت داشته باشد، سرپرستی حکومت نیز باید بر عهده‌ی «فقیه» باشد. به این مبحث «ولایت فقیه» گفته می‌شود و رهبر آن نظام سیاسی نیز «ولی فقیه» نامیده می‌شود. در چنین حکومتی از میان فقها، یک نفر که بیش از دیگر از شرایط لازم برای رهبری سیاسی جامعه واجد شرایط است انتخاب می‌گردد و این مسئولیت خطیر بر عهده‌ی او گذارده می‌شود.

البته توجه به این نکته‌ی مهم نیز بسیار ضروری است که افراد «فقها» با انتخاب یا رأی اکثریت، صاحب علم، تقوا، فهم، شعور، بصیرت، شجاعت، صبر، درایت و ... نمی‌شوند، بلکه دارای چنین شرایطی هستند و مردم و فقها با شناخت او، رهبری یا همان «ولایت» را به او می‌سپارند.

در نتیجه: کسی که مسلمان است، لابد باید تابع ولایت احکام الهی در همه‌ی عرصه‌ها، به ویژه نظام سیاسی و حکومت باشد. نمی‌شود که در وضو و غسل و نکاح، تابع ولایت فقه باشد و در سیاست، قضا، جنگ، صلح و ...، تابع قوانین غیر الهی. به همین دلیل امام خمینی (ره) می‌فرمود: ولایت فقیه مقوله‌ای است که عقل به محض تصور، تصدیقش می‌کند و نیازی به دلیل برای اثبات ندارد.

ب – از دیدگاه سیاسی صرف: در فرض این ک مخاطب یا اهل اسلام نیست یا هیچ آگاهی و اطلاعی از اسلام ندارد، یک بحث سیاسی صرف به میان می‌آید. بدون شک کسی که ولایت فقیه را قبول ندارد، نظام سیاسی «جمهوری اسلامی‌» را قبول ندارد. در اینجا دو مبحث مطرح است: اول آن که آیا نظام سیاسی دیگری را اولی و ارجح می‌داند؟ دوم آن که هیچ آلترناتیوی ندارد و فقط می‌گوید از این خوشم نمی‌آید!

از آنجا که یک نظام سیاسی و حکومتی، مسئله‌ی شخصی نیست و به ذوق کسی بستگی ندارد، بلکه باید بر اساس ادله‌ی روشن و قاطع مورد حمایت یا مخالفت قرار گیرد، «خوشم نمی‌آيد» دلیل نیست.

اما، در هر دو حالت فوق، دست کم این است که فرد مخالف، تابع اصولی چون «اکثریت» - «رأی مردم» و به اصطلاح دمکراسی است. پس، اگر در جامعه‌ای زندگی می‌کند که اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمان و معتقد و حتی عاشق «ولایت فقیه» و شخص «ولی فقیه» هستند، او هم باید تابع رأی اکثریت باشد.

ولی، خوب است که بپرسید: طرفدار کدام آلترناتیو است؟ آیا در نظامات سیاسی امروز، بالاتر از «لیبرال دمکراسی» وجود دارد؟ و آیا آن چه که بر سر مسلمین و همه‌ی بشریت می‌آورند را نمی‌بیند؟ انسان عاقل و بصیر، حتی اگر ولایت فقیه را نشناسد، همین که می‌بیند دشمنان کشور و ملت و نیز چپاولگران سرمایه‌های مادی و معنوی این کشور، همه‌ی دشمنی خود را متوجه «ولایت فقیه» کرده‌اند، باید بفهمد که پس لابد این به خیر ملت و کشور است.



محب شهدای گمنام شیراز


[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 11:19 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
متفرقه ش (تهران): می‌گویند نامه‌ی اعمال ما هر دو شنبه و پنجشنبه به محضر امام عرضه می‌شود. اولاً سندش چیست؟ و ثانیاً آیا با ستارالعیوب بودن حق تعالی منافات ندارد؟

22 فروردين 1390-

«ایکس - شبهه»: البته که حق تعالی نظام آفرینش را بر اساس علم، حکمت و قدرت خود آفریده است و برای هر امری سازمان، تشکیلات و مسئولی از ملائک یا انسان‌ها و ... وجود دارد و همه‌ی اوامر و فیوضات الهی نیز از طریق حجت او در زمین می‌رسد و همه‌ی اعمال و دعاهای بندگان نیز از طریق حجت و خلیفه‌ی او در زمین صعود می‌کند.

الف - اولین دلیل و سند عرضه‌ی اعمال به امام هر عصر و زمانی، بیان حق تعالی در کلام وحی و تصریح قرآن مجید است که می‌فرماید: نه تنها اعمال، بلکه آثار هر عملی تا قیام قیامت را نزد «امام» جمع می‌کنیم:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبينٍ» (یس - 12)

ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مى‏كنيم و آن چه كرده‏اند و آن چه از آثارشان (حتی پس از مردن بروز مى‏كند) همه را مى‏نويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمرده‏ايم‏.

هم چنین می‌فرماید: شما همه در محضر حجت خدا هستید و هر عملی که انجام دهید او (نبی و یا مؤمنین – ائمه – می‌بینند:

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (التوبه - 105)

ترجمه: بگو (هر چه مى‏خواهيد) بكنيد كه خدا عمل شما را خواهيد ديد، و همچنين رسول او و مؤمنان نيز، بزودى شما را بسوى داناى غيب و شهود مى‏برند، و خدا شما را از اعمالى كه مى‏كرديد خبر مى‏دهد.

ب – روایات نیز در این خصوص بسیار است. به عنوان نمونه:

امام باقر علیه السلام فرمودند: «ان الاعمال تعرض علی نبیکم کل عشیة الخمیس فلیستح احدکم ان تعرض ‍ علی نبیه العمل القبیح». تمامی اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه می شود، بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه شود شرم کنید.

و نیز امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «تعرض الاعمال علی رسول الله اعمال العباد کل صباح ، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول الله عز و جل و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ، و سکت».

تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر عرضه می شود، اعمال نیکان و بدان ، بنا بر این مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که می فرماید: و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ، این را فرمود و ساکت شد.

ج – علما، فقها و مراجع شیعه و سنی نیز بسیار بر این معنا تأکید داشته و تذکر داده‌اند که به عنوان نمونه چند جمله‌ای از حضرت امام خمینی (ره) ایفاد می‌گردد:

ج/1: در روایات آمده است پرونده اعمال ما در هر عصری به امام زمان آن عصر ارائه می‌شود. كه به تبع اعمال ما در این عصر به محضر امام زمان (عج) عرضه می‌شود و حضرت از اعمال ما با خبر می‌شوند. امام خمینی در این زمینه فرمایشاتی داشته‌اند كه در اینجا ذكر می‌كنیم.

تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامه‏ اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه می‏شود. امام زمان علیه السلام مراقب ما هستند. (صحیفه‏ نور ، ج 18، صص 17- 18)

ج/2: توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان علیه السلام عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملایکة الله یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعه‏های من هستند . اینها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند. رییس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رییس منفعل می‏شود. (همان مدرک، ج 12، ص 128)

ج/3: من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان علیه السلام پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعه‏ تو هستند این کار را می‏کنند! نکند یک وقت ‏خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشته‏های ملایکة ‏اللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت می‏شود. ذره‏هایی که بر قلب‏های شما می‏گذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت می‏کنند اینها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان علیه السلام یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان علیه السلام باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان. (همان، ج 7، ص 267)

د: اما این ساز و کار در ربوبیت حق تعالی به هیچ وجهی با «ستار العیوب» بودن او منافات ندارد. چرا که اولاً چنان چه حضرت مهدی عج الله تعالی می‌فرمایند: «دل‌های ما ظرف مشیت الهی است، چون او بخواهد، ما می‌خواهیم». پس اگر خدا خواست عیب و گناهی پوشانده شود، می‌شود.

ثانیاً حج الهی هر چه می‌بینند و می‌دانند، به امر و اراده‌ی الهی است. پس اگر او نخواهد، نمی‌بینند و نمی‌دانند. چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعای کمیل چنین به محضر الهی عرض می‌نماید:

«‏إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی قَدَّرْتَهَاوَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتِی حَتَمْتَهَا وَ حَکَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَهَاأَنْ تَهَبَ لِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ‏وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ‏وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا الْکِرَامَ الْکَاتِبِینَ الَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یَکُونُ مِنِّی‏وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوَارِحِی وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ‏وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ‏ ...»

ترجمه: اى خداى من و سید من از تو درخواست مى‏کنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کرده‏ام و هر کار زشتی که پنهان داشته‌ام
و هر عملى (مستور و عیان) آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شده‏ام و هر بد کارى که فرشتگان عالم پاک را مأمور نگارش آن نموده‏اى که آن فرشتگان را به حفظ هر چه کرده‏ام موکل ساختى  و شاهد اعمالم با جوارح و اعضاى من گردانیدى و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من و شاهد و ناظر بر آن اعمال من که از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشته‏اى همه را ببخشى.

دقت شود که بسیاری از عیوب و معاصی ما، به دعا و شفاعت امام (ع) و به خاطر او پوشیده و بخشیده می‌گردد. لذا باید مراقبت و شرم داشته باشیم، نه این که گمان کنیم حق تعالی همه‌ی معاصی ما را از ایشان پوشیده نگه می‌دارد. خیر. همان خدایی که فرمود من ستارالعیوب و غفارالذنوب هستیم، همان خدا فرمود که همه در محضر حجت و خلیفه‌ی من هستید و از که «عین الله» است، ناظر بر شماست.



محب شهدای گمنام شیراز


[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 11:0 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
کلامی (اعتقادی) ش (همدان): می‌گوییم صفات خدا عین ذات اوست. پس اگر شناخت ذات خداوند محال است، چگونه شناخت خدا از راه شناخت صفات میسر می‌شود؟

22 فروردين 1390-

«ایکس – شبه»: با توجی به اهمیت موضوع و ضرورت ایفاد پاسخ کوتاه به این سؤال مهم، لازم است به نکات ذیل کاملاً دقت نمایید:

الف – به طور کلی هیچ عقلی نمی‌تواند فوق ظرفیت خود را بشناسد. چرا که هر چه را بشناسد، محیط بر آن است و این احاطه ثابت می‌نماید که ظرفیت وجودی معروف (شناخته شده)، کوچک‌تر از عارف (شناسنده) بوده است. پس خدایی که شناختش در عقل مخلوقش بگنجد، اصلاً خدا نیست، چون بسیار محدودتر از بنده‌اش می‌شود.

ب – نه فقط ذات خداوند متعال را نمی‌توان شناخت، بلکه ذات هیچ موجودی (حتی خود را) نمی‌توان شناخت و ذات هر چیزی با اسماء (نشانه‌‌هایش) شناخته می‌شود. خداوند نیز با نشانه‌هایش شناخته می‌شود.

به عنوان مثال اگر به ما بگویند: یک درخت، یک حشره‌ی ریز ... یا خودت را تعریف (معرفی) کن، ما فقط تعدادی از نشانه‌ها را ارائه می‌دهیم و از ذات خبری نداریم. لذا اگر بگوییم: من یک مرد یا زن هستم، ایرانی و اهل تهران یا همدان هستم، طلبی یا دانشجو هستم، قد من 170 سانت است، وزن من 70 کیلو است، موهایم سیاه است، نام من این و نام خانوادگی‌ام آن و نام والدینم چنین و ... می‌باشد، اینها همگی نشانه‌های ما هستند و نه خود ما.

ج – اما، این که می‌گوییم «صفات خدا»، به خاطر به کارگیری واژگان و مفاهیم آشنا به ذهن ماست، وگرنه خداوند متعال اصلاً صفت ندارد. صفت متعلق به موجود مرکب است و نه واحد و احد. چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«هر صفتی به خودی خود نشان می‌دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفی نشان می‌دهد که غیر از صفت است، پس هر کس برای او صفتی قائل شود، برای او قرینی قائل شده و هر کس قرینی قایل شود، او را مرکب دیده و هر کس او را مرکب ببیند، برای او حدی فرض نموده و ...» خطبه اول

لذا برای این که این دیدگاه در ذهن به وجود نیاید، گفتند: صفات عین ذات است. یعنی چنین نیست که خداوند چیزی باشد و علم، یا رحمت او، یا قدرت او و ... (مانند ما) چیز دیگری باشد.

د – آن چه از رحمت، قدرت، علم، حیات و ... را صفات خدا می‌نامیم، در واقع تعریفی از او است و این واژه‌ها ‌نیز خود اسم‌هایی هستند که او برای درک معنا و معرفت بیشتر بشر خلق کرده است. در واقع اسم‌ها (نشانه‌‌های) خدا چه در غالب لفظ باشد و چه تعین خارجی (مخلوقات) داشته باشد،‌ همه مخلوق او هستند و نه خود او. چنان چه اسم‌های ما (مثل احمد یا مریم، دانشجو، طلبی، پزشک، میندس، وکیل، وزیر، کارگر، امام و ...، همه اسم و نشانه‌هایی هستند که مخاطب را به شناخت ما نزدیک‌تر می‌نماید و نه خود ما).

ھ – حال این تعاریف را چه «اسم» بنامیم و چه «صفت – برای تقریب ذهن»، باید دقت کنیم که انسان با شناخت نشانه‌ها یا به اصطلاح صفات، همان نشانه‌ها را می‌شناسد و نه ذات را، و نشانه‌‌ها را نیز هر کسی به اندازه‌ی علم و عقل و درایت و بصیرت خود می‌شناسد. مثلاً یک انسان سطحی بین از  خورشید همین نور یا گرمایش را می‌شناسد، چون فقط همین نشانه‌ها را می‌بیند. اما یک فیزیکدان، شناخت بسیار بیشتری در مورد نور، انعکاس، جرم، جاذبه و ... دارد. ولی در هر حال شناخت نشانه‌ها، معرفت انسان را به صاحب نشانه بیشتر می‌کند، نه این که همه‌ی ذات او را بشناسد.

پس با شناختن اسمای الهی (نشانه‌های او)،‌ ابتدا همان نشانه‌ها را به اندازه‌ی عقل خود می‌شناسیم و از آن معرفتی درباره‌ی صاحب نشانه پیدا می‌کنیم، نه این که او را کاملاً و تماماً بشناسیم. لذا در کلام معصومین (ع) مکرر می‌خوانیم که خطاب به حق تعالی عرض می‌کنند: عقول از شناخت و معرفت کنه تو عاجزند.

و حتی در مورد شناخت اسم‌ها و نشانه‌ها نیز چنین بیان شده است. چنان چه امام صادق (ع) می‌فرمایند: والله که اسم‌های حسنای الهی (که در قرآن آمده است) ما هستیم. [دلیل عقلی آن که مخلوق اسم یا نشانه‌ی خالق است و هر چه مخلوق کامل‌تر باشد، نشانه‌ی کامل‌تری است و اهل عصمت (ع)،‌ اکمل و اشرف مخلوقات هستند، پس اسمای حسنی هستند] و امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند: همه عقول و دانشمندان و غواصان فهم و ادراک، حتی از شناخت یکی از ویژگی‌های امام عاجز هستند، چه رسد به شناخت کامل او.



محب شهدای گمنام شیراز


[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 10:58 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]



محب شهدای گمنام شیراز


[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 10:56 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 10:54 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
شبهات رایج در افواه ش: اگر كسی كاملاً به اسلام و احکامش پایبند و شیعه دوازده امامی باشد و كاملاً به ولایت اهل بیت معتقد باشد ولی ولایت فقیه و ولی فقیه را قبول نداشته باشد تكلیفش چیست؟ آیا مرتد است؟ اگر هم مرتد نیست پس جایگاه شعار (مرگ بر ضد ولایت فقیه) چیست؟

 

17 اسفند 1389-         

«ایکس – شبهه»: مرتد کسی است که اسلام را شناخته است و بدان اعتقاد آورده و به اعتقاد خود نیز شهادت داده است و پس از آن نه تنها از اسلام خارج می‌گردد، بلکه کافر می‌شود.

مرحوم علامه‌ی حلی (ره) در تعریف ارتداد فرمودند: «هو الذى يكفر بعد الاسلام»، یعنی مرتد کسی است که پس از اسلام آوردن کافر می‌شود و امام خمینی (ره) نیز فرمودند: «المرتد هو من خرج عن الاسلام واختار الكفر» - مرتد کسی است که از اسلام خارج شود و کفر را برگزیند.  (تحریر الوسیله، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بی‌تا، ج 2، ص 329، كتاب المواریث، مسئله‌ 10)

پس به راحتی نمی‌توان هر کس را که نظر متفاوتی دارد، «مرتد» قلمداد نمود. به قول مرحوم علامه‌ جعفری: «یک وقت خانمی نزد من آمد و گفت: باید از شوهرم جدا شوم، چرا که مرتد شده است! ... علامه پس از صحبت با شوهر او، به آن خانم گفت: شما اصلاً نگران نباش، چرا که شوهر شما اصلاً به اسلام نیامده بود که از آن خارج شود.

الف – اما کسی که اسلام آورده و به ولایت اهل بیت (ع) نیز اعتقاد دارد، ولی ولایت فقیه را قبول ندارد، باید اطلاعات و معلومات خود را درباره‌ی همان ولایت اهل بیتی که قبول کرده است، تکمیل‌تر نماید. چرا که شناخت اهل بیت (ع) فقط شناخت شناسنامه‌ای و قبول ولایت آنها فقط قبول یک واژه‌ای به نام «ولی» نیست. بلکه باید بداند که «ولایت» چیست که او قبول کرده است؟ و بعد دقت کند که ائمه‌ی اطهار (ع) چه رهنمودها و دستورالعمل‌هایی را برای او در باب ولایت صادر نموده‌اند؟ آیا ائمه (ع) تکلیفی برای دوران‌هایی که خود در حکومت نیستند و یا در دوران غیبت صادر نموده‌اند، یا همگان رها کرده‌اند و گفته‌اند: لازم نیست کاری بکنید، بروید بنشینید، حکومت کفار و ظالمین را بر خود قبول کنید و منتظر باشید تا روزی ظهور برسد؟!

بدیهی است اگر کمی مطالعات را افزایش دهد، پی می‌برد که پذیرش «ولایت فقیه» اصلاً دلیل و سند هم نمی‌خواهد، بلکه به حکم عقل اثبات می‌شود. به قول امام خمینی (ره)،‌ «ولایت فقیه مقوله‌ای است که عقل آن را به محض تصور تصدیق می‌کند و دلیل هم نمی‌خواهد».

ب – به طور کلی دقت فرمایید؛ آیا چنین نیست که وقتی شیعه مرجعیت و ضرورت تقلید از مجتهد در احکام (و نه اصول) را پذیرفته است، در واقع «ولایت فقیه» را پذیرفته است؟ مگر فقه فقط احکام طهارت و نجاست و غسل و شکیات است؟!

ج – اما اگر کسی اصل «ولایت فقیه» را قبول کرد، قبول نداشتن شخص «ولی فقیه» دیگر معنایی ندارد. چرا که تعریف چگونگی انتخاب آن به صورت مستقیم و یا به صورت تعاریفی قوانین منطبق با شرع تبیین شده است و مسئله ذوقی یا هوسی نیست.

د- در مورد موضوع «ضد ولایت فقیه» و جایگاه شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه»، استناد به تعریف مقام معظم رهبری، از همه گویاتر است. ایشان در دیدار با دانشجویان نخبه (17/7/1386) و در پاسخ یکی از آنها در تعریف «ضد ولایت فقیه» فرمودند:

اين برادر عزيزمان مي‌گويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست؛ ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن؛ نه معتقد نبودن.

اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم؛ ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيه‏ى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد؛ به هر حال يك عرفى است. اعتراض به سياست‌هاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست. دشمنى، نبايد كرد».

پس، ضد دشمنی است که پنجه درافکنده و نیستی و نابودی شما را می‌خواهد، لذا بدیهی است که طرف مقابل نیز نیستی و نابودی دشمن را بخواهد.

در این خصوص قبلاً توضیحات مبسوطی ارائه شده که حتماً با کلیک روی شماره (1) مطالعه نمایید.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم اسفند 1389ساعت 9:15  توسط علیرضا  |  نظر بدهید


محب شهدای گمنام شیراز


[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 10:51 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
کلامی (اعتقادی) ش (رشت): دوستم می‌گوید: نماز نمی‌خوانم، چون خدا آدم را به خاطر گناهش به زمین فرستاد، پس ما چرا باید تقاصش را پس دهیم، این چه عدالتی است؟

 

6 اسفند 1389-     

«ایکس – شبهه»: البته که دوستتان به خاطر تنبلی توجیه می‌کند، اما از باب این مسائل بر او روشن شود، به ایشان بفرمایید که به طور کلی خطا رفته‌اند و با همه‌ی مسائل از روی «انگار و گمان» و آن هم گمان غلط برخورد نموده‌اند. لذا نکات ذیل را به عنوان سرفصل متذکر گردید:

الف – اولاً که نماز یک امتیاز است و نه یک تنبیه. امیتازی که فقط به مؤمنین و متقین و اهل علم و عمل داده می‌شود. نماز راز و نیاز بین عاشق و معشوق است و نه مکافات عمل غلط خود و دیگران. نماز معراج مؤمن است و نگهدارنده‌ی او از هر خطا و لغزش. نماز یک جایزه‌ی الهی است و به خطاکار جایزه نمی دهند.

در هیچ کجای قرآن کریم و آموزه‌های دینی نیامده است که چون حضرت آدم (ع) خطا کرد و به زمین رانده شد، پس شما نماز بخوانید. بهتر است اگر نیست به مباحثی علم  آگاهی نداریم، دست کم از جانب خود برای احکام الهی «فلسفه‌« نبافیم تا سپس با محکوم کردن فلسفه‌ی بافته شده‌ی ذهن خود، خدا را محکوم کنیم. بلکه خداوند کریم در کلامش می‌فرماید که برای «یاد من» نماز بخوانید. فرمود: من خدای شما هستم،‌ پس بیایید باهم  حرف بزنیم:

«إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه - 14)

ترجمه: من خداى يكتايم، معبودى جز من نيست، عبادت من كن و براى ياد كردن من نماز به پا كن‏.

ب – ثانیاً وجود خداوند متعال، از را تعقل و تفکر (عقل و دانش) در آیات خلقت و آیات قرآن کریم شناخته می‌شود و نه از راه داوری ما راجع به فعل او. پس اگر کسی فهمید که لابد جهان هستی به خودی خود پدید نگردیده است و عقل حکم می‌کند که باید خالقی که «هستی و کمال مطلق» که خلقت، نظم، حرکت هدفدار و ... را به وجود آورده باشد، دیگر وقتی در ذهنش سؤال، شبهه یا مطلب گنگی پیدا شد، سریعاً خود را از او عالم‌تر، حکیم‌تر و حتی عادل تر نمی‌داند و سریع خود را قاضی افعال حکیمانه حق تعالی ندانسته و او را محکوم نمی‌نماید. و اگر کسی به وجود خدا پی‌نبرد، بدیهی است برای او «نماز» که احکام و آداب عبادی انسان در مقابل چنان خالقی است، معنایی ندارد.

از دوست خود بپرسید که آیا به خود «خدا» شک دارید و یا به عدالت او؟ اگر به وجود او شک دارید، پس او را محکوم به بی‌عدالتی یا ... نکنید، چون اصلاً قبول ندارید که خدایی هست یا نیست؟ و اگر اصل وجود را قبول کردید، عقل حکم می‌کند که خدا، یا همان هستی و کمال مطلق، از هر عیب و نقصی منزه «سبحان» است، پس حتماً عادل است و ظلم نمی‌کند. نه این که خدایی باشد که دوست شما یا هر کس دیگری از او عالم‌تر و عادل‌تر باشد و از عبادت او به خاطر محکوم کردن او به [العیاذبالله] بی‌عدالتی سرپیچی کند!

ج – حضرت آدم (ع) نیز به خاطر گناهش به زمین فرستاده نشد، بلکه خداوند از همان ابتدای خلقت او فرمود به ملائکه فرمود: قصد دارم خلیفه‌ی خود را روی زمین قرار دهم و همین امر موجب حیرت و سؤال ملائک شد و خداوند متعال نیز در پاسخ آنان فرمود: من چیزهایی [از کمالات این مخلوقم] می‌دانم که شما نمی‌دانید:

«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (البقره - 30)

ترجمه: و چون پروردگارت بفرشتگان گفت: من ميخواهم در زمين جانشينى بيافرينم گفتند: در آنجا مخلوقى پديد مى‏آورى كه تباهى كنند و خونها بريزند؟ با اينكه ما تو را بپاكى مى‏ستائيم و تقديس مى‏گوييم؟ گفت من چيزها ميدانم كه شما نمی‌دانيد.

مضاف به این حضرت آدم (ع) در آن بهشتی که برخی گمان می‌کنند، - یعنی همان بهشت موعود – نبود، چون ورود به آن بهشت فقط در آخرت صورت می‌پذیرد، شیاطن نیز به آن راه ندارد و کسی نیز از آن اخراج نمی شود. بلکه بهشت برزخی یا دنیوی بود. و این اخراج فقط سبب شد که «بدی»‌های آنها عیان شود. چنان چه می‌فرماید «فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما – سر انجام هر دو از آن درخت خوردند و عورت‌هايشان به ايشان نمودار شد. (طه 121)»

د – ما تقاص آنها را نمی‌دهیم، در این دنیا نیز هر کس فریب شیطان را نخورد، در بهشت دنیوی زندگی می‌کند و سپس به بهشت برزخی و بهشت قیامت منتقل می‌گردد و هر کس فریب بخورد، بدی‌هایش آشکار می‌شود، یعنی نفس اماره‌اش فعال شده و از رفتارش تجلی می‌کند. لذا خداوند کریم به هر انسانی فرمود که مواظب باشید، شما نیز مانند آنها فریب نخورید:

«يا بَني‏ آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ» (الأعراف - 27)

ترجمه: اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، لباس ايشان را از تن‏شان مى‏كند تا عورت‏هاشان را به ايشان بنماياند، شيطان و دسته وى شما را از آنجايى مى‏بينند كه شما نمى‏بينيد، ما شيطانها را سرپرست كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم اسفند 1389ساعت 9:20  توسط علیرضا  |  نظر بدهید


محب شهدای گمنام شیراز


[ چهار شنبه 24 فروردين 1390 ] [ 10:47 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بصیرت را در همه ابعاد زندگی خود پیاده کنیم تا دینمان و عقایدمان را ناخواسته و نفهمیده به یغما نبرند. التماس دعا
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بصیرت و آدرس basirat110.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب