بصیرت |
عاشقانههابا تو عاشقانه خواهمزيست که اگر روزي خورشيد عمرم غروب کرد به سراغم بيايي و يک قطره اشک برايم هديه بياوري، افسوس وقتي بيايي و پنجرة دلم را بشويي، نميتوانم بر دستان پر از محبتت بوسه زنم و بر هر قدمت سجده کنم. آنگاه که از من فقط يک اسم باقي ميماند به ديدار من بيا، که با هر نفست تا دميدن آن صبح مسيحايي، دوباره زيستن را تجربه کنم. نظرات شما عزیزان: [ دو شنبه 14 مرداد 1392
] [ 1:23 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |