بصیرت
 
قالب وبلاگ

 

غفلتم...بیدار شو...

حدود 80 ساعت به پایان ماه خدا باقی مانده است...
ومن که چندین ماه در انتظار طلوعش به سر می بردم در این غروب ماه خدا دست از پا درازتر در حسرتش نشسته ام...
چقدر برای خودم نقشه کشیده بودم که وقتی بیایی کولاک می کنم. از چند روز قبل از ماه رمضان لحاف و تشک خود را جمع کردم و خواستم ادای انسانهای بزرگ را در بیاورم! ولی حالا فهمیدم که کوچولو تو هنوز خیلی فاصله داری....
این ادا و اطوارها به قد و قواره ی تو نمی آید. تو که بعد از ۲۶ سحر هنوز نتوانستی کاری برای حال و هوای دل خودت بکنی در این 3 شب باقیمانده می خواهی چه کنی؟

تازه امشب هم به روایتی شب قدر است...برای آنها که مثل من جامانده اند و شبهای قدر خود را در خواب غفلت به سر برده اند....
سید الساجدین امشب از اول شب مدام تکرار میکرده است که:
 "اللهم ارزقنی التجافی عن دارالغرور و الانابه الی دار الخلود و الاستعداد  للموت قبل حلول الفوت"

تا حالا شده که دیر به نماز جماعت برسی  و وقتی که وصل کردی امام در حال تشهد باشد و به حالت نیم خیز بنشینی ومنتظر سلام امام شوی؟!به این حالت می گویند تجافی

زین العابدین علیه السلام دنیا را سرزمین غرور و تکبر می داند و از خدا می خواهد که همیشه در این دنیا حالت نیم خیز داشته باشد، که یعنی وقت رفتن است. آیا کوله بارت را بسته ای؟!

آری باید قبل از رفتن استعدادش را پیدا کنی... باید در همین دنیا برای خودت قبر درست کنی... و در هر شب رمضانت به تبعیت از امامت که در دعای ابوحمزه می خوانی خود را در غسالخانه شستشو دهی...و برای خودت تلقین بخوانی...

اما من بیچاره چه کنم که فقط با مجالس بطالین اوقات خود را گذرانده ام واز اعضا و جوارحم در راه تو استفاده نکرده ام...

راستی اگر آن خدایی که شب بیست وسوم گوشه ای از زمین را لرزاند و تعدادی از هموطنان ما با دهان روزه به دیدارش شتافتند قرعه ی فال را به شهر و دیار من زده بود من چه خاکی باید برسرم می کردم!؟منی که محکم به این دارالغرور چسبیده ام و اصلا حالت تجافی برایم معنا ندارد...
آ خدا بیا و امشب دل گناهکار من وکسانی که به درد بی کسی و بیچارگی من مبتلا هستند را بلرزان. اگر امشب مرا نبخشی....

من که از نعمت آسایش و امنیت برخوردارم، نه مثل مردم اهر زیر آوار مانده ام، اما نه آوار گناه مرا بیچاره کرده و کمرم را شکسته است... ونه مثل مردم بحرین تاوان هر روزه و افطارم ، زندانی وقربانی شدن عزیزانم باشد... نه مثل مسلمانهای میانمار ، برای هر شهادتین در نمازم با کوهی از انسانهای " بأی ذنب قتلت؟" مواجه شوم...یک جای دنجی برای خودم پیدا کرده ام و یک جانمازی در مسجد پهن کرده ام و خوشحالم که وقت حی علی الصلوه من هم در خیل شتابانهای نماز برای رسیدن به جماعت می دوم، قرآنی برای خودم آماده کرده ام و خوش دارم که هر روز 20 صفحه بر ختم قرآنم افزوده می شود وامان از دل بیچاره ام که قفل خورده و " افلا یتدبرون القرآن ان علی قلوب اقفالها " نشده است. من فقط تسبیح دستم را می بینم و صدای دانه های آن را می شنوم که در زمان العفو گفتنم به هم می خورد و به خودم می گویم من مثلی؟! آیا کسی مثل من هست که اینقدر با تقوا باشد؟ چه کاردارم که دختر همسایه را می خواهند به خانه ی بخت ببرند و مادرش هر شب با اشک افطار میکند که برای جهیزیه اش از کدام بانک دیگر وام قرض الحسنه بگیرد؟
من هم هی در ختم  قرآنم "من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره" می خوانم. شبها که سفره ی افطارم را پهن می کنم تا بعد از مسجد که می آیم آماده باشد چه کار دارم که چند نفر در حسرت خرما ونان  و پنیری که به راحتی خورده ام نشسته اند و با غصه افطار می کنند. ومن کجا میدانم آن مریضی که روی تخت بیمارستان شیمی درمانی می شود در قنوت سحرگاهش با خدا چه نجوایی دارد؟ و آن خواهری که 3 برادر معتادش کنار اتاق ناله می کند و در نجوای شبانه اش با خدا چه می گوید ومن بیچاره مانده ام که پاسخ همه ی اتفاقاتی که کنارم می افتد و یا در آن دخیلم یا کاری برای حل آن نکرده ام چگونه باید بدهم و شاید تاوان آنها بی حالی سحر گاه من بوده و هست...

+خدایا... فقط سه روز برایم مانده است...
+ هم وطنانمان خون می خواهند....  یادمان نرود...



محب شهدای گمنام شیراز


[ شنبه 28 مرداد 1391 ] [ 10:44 ] [ علیرضا دهقانی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بصیرت را در همه ابعاد زندگی خود پیاده کنیم تا دینمان و عقایدمان را ناخواسته و نفهمیده به یغما نبرند. التماس دعا
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بصیرت و آدرس basirat110.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب